زهد امیرالمؤمنین(ع)- محبت علی(ع)؛ معیار پاک زادگی
تبيان فهرج
کانون فرهنگی مذهبی شهید کاظم حسینی مسجد موسی ابن جعفر

زهد امیرالمؤمنین(ع)- محبت علی(ع)؛ معیار پاک زادگی

 

زهد امیرالمؤمنین(ع):[485]

روزی زرار بن حمزه بر معاویه وارد شد، معاویه به او گفت: علی را برایم توصیف کن. پاسخ داد: مرا از این کار معاف دار. به او گفت: معافت نمی دارم. ضرار گفت: حال که ناگزیر باید سخنی گویم، بدان که سوگند به خدا که او بسیار بلندنظر و قدرتمند بود. آنچه می گفت عمل می کرد و به عدل و داد حکم می راند. دانش از سراپایش می تراوید و حکمت بر زبانش جاری بود. از دنیا و کام هایش وحشت داشت و با شب و ظلمتش مؤانست داشت. سوگند به خدا که بسیار اشک می ریخت و فراوان می اندیشید و بر خود بسیار سخت می گرفت و از پوشاک آن را خوش داشت که از همه خشن تر بود و از خوراک آن را که بی مزه تر. او در میان ما همچون یکی از ما بود... و ما به خدا سوگند اگر چه نزدیک بود، براثر هیبتی که داشت سخنش نمی گفتیم و از عظمتی که داشت در برابرش پیشقدم نمی شدیم. وقتی لبخند می زد، همچون مروارید پرداخت شده می نمود. دینداران را بزرگ می داشت و مستمندان را دوست می داشت... به خدا سوگند می خورم ای معاویه، بسا شبها او را دیده ام که پاسی از شب گذشته و آنگاه که ستارگان پنهان گشته اند به محرابش درآمده و در حالی که دست بر محاسن خود داشت، بی تابانه به گریه و زاری می پرداخت و دردمندانه اشک می ریخت و صدایش را می شنیدم که می گفت:«ای دنیا، از من دور شو و دیگری را بفریب...من تو را سه طلاقه کرده ام و هرگز به تو باز نخواهم گشت، چه عمر تو کوتاه و کامت حقیر و خطراتت بسیار است. آه از کمیِ زاد و دوری سفر و وحشت راه».راوی می گوید: چشمان معاویه پر از اشک شد و اطرافیانش نیز گریه سر دادند.

از سوید بن غفله نقل شده که گفته است: در دارالعمارۀ کوفه خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدم. یک قرص نان جو و قدحی شیر پیش رو داشت. نان خشک بود و آن را گاه با دست و گاه با زانو خرد می نمود. دیدن چنین صحنه ای بر من گران آمد. به کنیزکی فضّه نام گفتم: چرا جو را برای این مرد مسنّ الک نمی کنی؟ مگر نمی بینی با چه مشقتی دارد این کار را می کند. پاسخ داد: او خود به ما امر کرده که هرگز غذایی را برایش الک نکنیم.

و هم او نقل کرده است که: روزی خدمت امیرالمؤمنین(ع) رسیدم. در خانه اش جز حصیری کهنه پهن نبود که خود بر آن نشسته بود. گفتم ای امیرالمؤمنین، تو زمامدار مسلمانانی و بیت المال را نیز در اختیار داری و از هر سوی افراد به نزدت می آیند، چرا نباید جز این حصیر در خانه ات فرشی باشد. او گریست و گفت:«ای سوید، خانه ای که محل گذر است اثاث لازم ندارد، حال آن که در برابر ما خانه ای است که باید همواره در آن به سر بریم(آخرت). ما به این خانه آمده ایم و خیلی زود باید آن را ترک نماییم».

راویان متفق القولند که لباس او در دورۀ حکومتش و پیش از آن، از سه عدد پوشاک بیشتر نبود: پیراهن، شلوار و بالاپوش پشمی که ارزش آنها از یک دینار تجاوز نمی کرد. می فرمود:«آنقدر این بالاپوش خود را وصله کرده ام که دیگر از وصله کارش خجالت می کشم. یکی به من گفت چرا آن را دور نمی افکنی؟ به او گفتم از پیش چشمم دور شو که مشقّت اکنونم، راحت فردایم را در پی دارد».

روزی شخصی به او گفت: ای امیرالمؤمنین، این لباست را عوض کن. به او فرمود:«این لباس از آتش دوزخ دورترم می دارد و بهتر آن است که مسلمانان مرا در این لباسم الگو قرار دهند».

غزالی در «احیاءالعلوم» می گوید: علی بن ابی طالب تا وقتی شمشیرش را نمی فروخت[486]چیزی از بیت المال برداشت نمی کرد، و او تنها یک پیراهن داشت که به هنگام شستن آن، پیراهن دیگری نداشت که در بر کند. یک بار فرمود:«چه کسی این شمشیر را می خرد. سوگند به آن که دانه را شکافته و مردمان را آفریده، مدتها بدان هرگونه ناملایمی را از چهرۀ رسول خدا(ص) زدوده ام، و سوگند به خدا که اگر قیمت یک پیراهن را داشتم، آن را نمی فروختم».

ابن ابی الحدید سنی مذهب می نویسد: «...خداوند در حق او نازل فرموده است:و یطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً و یتیماً و اسیراً... او چهار درهم بیشتر نداشت که درهمی را روز و درهمی را شب و درهمی را مخفی و درهمی را آشکارا بخشید و خداوند آیه نازل فرمود که:الذین ینفقون اموالهم باللیل والنّهار سِرّاً و علانیه...دربارۀ او روایت شده است که برای یهودیان مدینه آبکشی می کرد و دست او پینه می بست و سپس اجرت حاصل از آن را به صدقه می داد، و خود(برای رفع گرسنگی)سنگ بر شکم می بست. شعبی می گوید: او سخاوتمندترین مردم بود. او بر خُلقی بود که خدا دوست می دارد یعنی سخاء و جود. او هرگز به هیچ سائلی نه نگفت».[487]آن حضرت که پس از رسیدن به خلافت ظاهر و حکومت بر نیرومندترین و وسیع ترین امپراتوری آن زمان که از شرق ایران تا شمال آفریقا امتداد داشت، بیرون شهر کوفه چادر زده بود و در آن زندگی می کرد. یک دست جامه بیشتر نداشت که دیده شده بود که برای حضور در نماز جمعه، آن را پس از شستن در حالی که هنوز خیس بود بر تن کرده است. می فرمود:«چگونه شکم سیر بر زمین نهم، حالی که ممکن است در حجاز یا یمامه گرسنه ای به قرصی نان محتاج باشد».خورش غذای آن حضرت نمک و سرکه بود. کفش و زرهش را به دست خویش تعمیر می نمود. اصرار بسیار داشت که زندگی رئیس حکومت هم سطحِ ضعیف ترین اقشار جامعه باشد تا هر فقیری که او را ببیند با خود بگوید: او وضع زندگی اش از من بدتر است». هنگامی كه از كار حكومت و قضا فارغ می شد، به دشت های اطراف كوفه می رفت و با دست خود چاه و قنات حفر می كرد* و نخل می كاشت و بدین سان نخلستانهای بزرگی بالغ بر یکصدهزار اصله درخت به وجود آورده بود و عایدات آن را شبانه به صورت ناشناس درِ خانۀ فقرا می برد و تا هنگامی كه به شهادت رسیدكسی نمی دانست كه آن نیکوکارِ ناشناسِ نیمه شب، علی بود و می فرمود:«...زمین جز به فقر ساكنانش ویران نگردد».و:«اگر فقر در برابر من به صورت انسانی مجسم گردد، البته او را می کشم».آن حضرت بیش از بیست قطعه زمین را آباد و برای محتاجان وقف کرده و نیز بین مکه و مدینه و کوفه چشمه هایی احداث نمود. آن حضرت همچنین در طول حیات، از دستمزد خویش هزار بنده را آزاد فرمود .

* برکت این چاهها و قنوات به حدی است که تا امروز از آن آب آشامیدنی می گیرند و در بطری ها می کنند که بر آن نوشته است: «آبار علیّ». آبار جمع بئر به معنی چاه است.

امیرالمؤمنین(ع) و بیت المال:[483]در الاستیعابِ ابن عبدالبر آمده است که علی(ع) آنچه را که در بیت المال بود میان مسلمانان پخش می کرد و دستور می داد کف آن را جارو کنند و سپس در آن نماز می گذارد تا نمازش در قیامت گواهش باشد، و اگر اموالی شبانه می رسید به حاضران می فرمود که آنها را پخش کنند. می گفتند: ای امیرالمؤمنین، دیگر شب شده است، بگذارید فردا این کار را بکنیم. می فرمود:«چه کسی زنده ماندن مرا تا فردا تضمین می کند؟».

امیرالمؤمنین(ع) پس از تصدّی خلافت ظاهر و نصب کارگزاران خویش به آنان نوشت:«قلم های خود را ریز کنید و میان سطرها فاصله نیندازید و قلمفرسایی نکنید تا به اموال مسلمین ضرر وارد نیاید».

ابو رافع غلام پیامبر، خزانه دار حضرت علی (ع) بود. روزی علی(ع) وارد خانه شد، دید دخترش مرواریدی بر خود آویخته است؛ آن مروارید را شناخت که در بیت المال دیده بود. پرسید:«او از کجا این گوهر را به دست آورده؟ من دست او را خواهم برید».وقتی ابورافع تصمیم علی(ع) را دید و دانست که چنین خواهد کرد، گفت: من به خدا ای امیرالمؤمنین آن را به او دادم تا زینت خود قرار دهد.[484]

معاویه در رویارویی با امیرالمؤمنین(ع)از سلاحی برنده و کارآ بهره می گرفت و آن استفاده از بیت المال برای تطمیع و خریداری افراد بود. برخی از یاران امام(ع) نزد وی آمدند و از آن حضرت خواستند تا برای مقابله با ترفند معاویه، در تقسیم اموال انعطاف بیشتری نشان دهد و پس از آن که بر معاویه چیره گردید، به روش سابق خود بازگردد. علی بن یوسف مدائنی روایت می کند که گروهی از اصحاب علی(ع) به حضور وی رسیدند و به آن حضرت گفتند: ای امیرالمؤمنین، اشراف عرب و قریش را در تقسیم اموال بر غیر عرب و بردگان برتری ده و از هر آن کس که بیم مخالفت و فرارش را به سوی معاویه داری(با بخشش اموال) دلجویی به عمل آور. حضرت(ع) به آنان فرمود:«آیا از من می خواهید که پیروزی خود را با ستم به دست آورم؟ به خدا سوگند، مادام که خورشید بر می آید و ستاره ای در آسمان است، این کار را نخواهم کرد و به خدا سوگند که اگر این اموال به من نیز تعلق داشت، این کار را نمی کردم، حال آن که این اموال به مسلمانان تعلق دارد».

محبت علی(ع)؛ معیار پاک زادگی:[488]قندوزی حنفی می‌نویسد: «از سعید بن جبیر و از ابن عباس نقل شده که رسول خدا(ص) به علی فرمود:تو صاحب پرچم و حوض منی... تو مولای كسی هستی كه من مولای اویم، و من مولای هر مؤمن و مؤمنه ای هستم. مُحبّ و دوستدار تو نیست مگر آن كه ولادتش پاك باشد و دشمن تو نیست مگر آن كه ولادتش ناپاك باشد».[489]

عاصمی مكی و موفق خوارزمی می‌نویسند: « ابوبكر می‌گوید: رسول خدا در خیمه بر فرشی عربی نشسته و تكیه داده بود، علی و فاطمه و حسن و حسین نیز در خیمه بودند، فرمود:ای مسلمانان، هر كس با اهل خیمه دوست باشد من با او دوست هستم و هر كس با آنان دشمن باشد من با آنان دشمنم. آنان را دوست ندارد مگر آن كه ولادتی پاك دارد و دشمن نیست با آنان مگر آن كه ولادتی ناپاك دارد».[490]

علامه شمس الدین جزری شافعی می‌نویسد: «از عباده بن صامت نقل است که گفت: ما فرزندان خود را با دوستى على بن ابى طالب(ع) مى‌آزمودیم، و اگر یكى از آنان على بن ابى طالب را دوست نمى‌داشت، پى مى‌بردیم كه نامشروع است»، و در ادامه این روایت را نقل می‌كند: «و مانند این از أبی سعید الخدری نقل شده است که: ما گروه انصار فرزندانمان را با محبت و دوستی علی(ع) می آزمودیم، اگر فرزندی به دنیا می آمد و علی را دوست نداشت می فهمیدیم كه از ما نیست».[491]

استاد مطهری در کتاب «جاذبه و دافعۀ علی(ع)» می نویسد: «ما در کتب اهل سنت به متجاوز از 90 روایت برخوردیم که همه در موضوع دوستی و محبت امیرالمؤمنین(ع) است».


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال توسط تبيان فا